اداره اوقاف و امور خیریه سردشت

استان آذربایجانغربی،سردشت،خ هیروشیما،جنب اداره مالیات

اداره اوقاف و امور خیریه سردشت

استان آذربایجانغربی،سردشت،خ هیروشیما،جنب اداره مالیات

اداره اوقاف و امور خیریه سردشت

پیامبر صلى الله علیه وآله:
إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلّا مِن ثَلاثٍ: إلّا مِن صَدَقَةٍ جاریَةٍ أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صالِحٍ یَدعُو لَهُ؛ (2)
با مرگ انسان، رشته عملش قطع می شود، مگر از سه چیز:
صدقه جارى (وماندگار)، دانشى که مردم از آن بهره ‏مند شوند، و فرزند نیکوکارى که برایش دعا کند.

👤 رحمان شمسی 💐

گستره مبانی وقف در قرآن کریم

سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ

سخن در مبانی وقف بارویکردی به شناخت جایگاه و اهمیت و بستر تشویق ها و جهت گیری ها درقرآن کریم است. اینکه انسان از بهترین اموال خود بخشی را برای دیگران اختصاص دهد و چنین روشی نهادینه شود، و قرآن بگونه ای به این ارزش انسانی هدایت کرده، موضوع بررسی این مقاله است. هدف این مقاله، نشان دادن مجموعه پیام هایی است که در جهت مفهوم سازی و تشویق به وقف و ساخت و ساز آن در قرآن استنباط می گردد. ادعای این مقاله این است که چون قرآن کریم از سویی براساس فطرت و خواسته های طبیعی انسان نازل شده و در سیر تاریخی نزول کتابهای الهی، پیام خود را آورده و مُصدِق ادیان الهیِ پیشین و مُهیمِن و سخن برتر را داردو خود فرموده است: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ (مائده/48) از این جهت شمول بیشتری در بیان نکات مربوط به حوزه وقف و راه های گسترش و جهتگیری و حفظ و نگهداری و دیگر مباحث مربوط به وقف را دارد، این بحث الگویی روشن از ظرفیت پذیری و جامعیت قرآن و امکان استنباط از این کتاب است، از این رو در آغاز توضیح داده خواهد شد که وقف چیست، با چه شبکه های واژگانی و معنایی در قرآن رابطه دارد، و تعالیم قرآنی چگونه ظرفیت توسعه و فرهنگ سازی به وقف را می دهد، و از چه راه هایی به کارهای نیک و از آن جمله وقف تشویق کرده است، مدیریت وقف چگونه باید باشد و از چه شرایط برخوردار باشد و در نهایت نتیجه گیری ها و برداشتها از اصول مسلم قرآنی چه چیزهایی است.

مقدمه

 سخن در باره جایگاه وقف از نظر قرآن کریم به عنوان یکی از ارزشهای اجتماعی و فرهنگی مسلمانان است. زیرا گرچه این پدیده در همه ادیان و مذاهب و گرایش های انسانی وجود دارد و تاریخ نشان می دهد که انسان از دیر باز در ذهن خود سودای جاودانه بودن را می پرورانده است، به هر کجای جهان سر بزنید، شاهد مراکز و ساختمان و ابنیه زیادی در جهت حمایت از مستمندان و ترویج علم و نگهداری موسسات دینی و عام المنفعه هستیم. اما نکته مهم این است که نقش تعالیم قرآنی به این خواسته فطری، میدان می دهد و در گسترش وقف تشویق می کند و این متن ظرفیت توسعه و فرهنگ سازی به وقف را با علایق گوناگون می دهد. زیرا هرچند در تمدن بشری و فرهنگ ها ابنیه و آثار گوناگون دیده می شود، اما این فراوانی میل به برجای گذاشتن نام و حضور بی حضور قطعی و در میان دینداران با آموزه های دینی و معنوی بیشتر می گردد و این امر هر چند در جهتی ریشه در حُبّ به ذات دارد و تمایل انسان برای جاودانگی و بی مرگی و خلود (در عربی) و جاودان طلبی است که انسان می خواهد بگونه ای پس از مرگ نامش و کارهایش جاویدان بماند، که اگر خودم دیگر در میان جامعه نیستم، پس نام و نشان من در جامعه مطرح شود، چنانکه در شعر سعدی هم همین درک و روحیه بازتاب یافته و آمده است:

نام نیکی گر بماند ز آدمی

به کز او ماند سرای روزگار

از سوی دیگر وقف عام از امور و دریافتهای اخلاق انسانی است و به گونه ای است که فطرت خویش آن را درک و حس نوع دوستی و دیگر خواهی او آن را ارج می نهد و می خواهد، این حمایت از مستمندان و درماندگان، یا ترویج علم و فعالیت خیر خواهانه و یا حل معضلی اجتماعی انجام گیردو با وقف اثری از خود جاویدان بماند و با بخشش و گذاشتن آثار و املاکی دارای منفعت، از اموال و دارایی ها او بهره گیری شود. با نگاهی به جوامع دینی و غیر دینی و انسانهای آخرت گرا و غیر آخرت گرا، نقش دین و اعتقاد به خدا و روز قیامت و جزای اعمال در نهادینه کردن این خصیصه و توسعه آن بی بدیل می نماید. تعالیم اخلاقی قرآن در جهت توسعه همین دریافت انسانی و اخلاق مالی و تقویت غریزه و احساس برجای ماندن تا حد ایثار و خود گذشتگی گسترده با زبانهای مختلف است.


به همین دلیل وقف، هرچند در میان همه ملتها و ادیان وجود داشته و دارد. واین گونه نیست که سنت وقف ویژه کشورهای اسلامی و شرقی باشد.، اما در میان مسلمانان در ادوار تاریخ و در کشورهای اسلامی نمود شگرف و بی نظیری داشته و کمتر وقفنامه ای یافت می شود که در میان مسلمانان نوشته شده باشد و تأثیر از آموزه های قرآن نداشته باشدو جهتگیری و توجه به نیازهای عینی جامعه خود را واقفان در وصیت خود لحاظ نکرده باشند و دلیل مهم آن تعالیم مناسب با درک فطری قرآن است که همین روحیه را نه تنها ارج نهاده، بلکه با تعبیر های مختلف جهت و توسعه داده است. ادعای این مقاله این است که چون قرآن کریم مصدق ادیان الهی پیشین و مهیمن است و سخن برتر را داردو فرموده: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ (مائده/48) از این جهت شمول بیشتری در بیان نکات مربوط به وقف و راه های گسترش و جهتگیری و حفظ و نگهداری و دیگر مباحث مربوط به آن را دارد. این نکات البته در حوزه مباحث و مسائل کلی است و همانگونه که سبک قرآن در حوزه عقاید و اخلاق و احکام کلی و طرح مسائل جهان بینی و مبانی و اصول و داخل نشدن در جزئیات است، در موضوع وقف این روش دنبال شده است.

نکته قابل توجه و تأکید در این مقاله، در بهره گیری از قرآن کریم در شناخت مبانی وقف، و دنبال کردن پژوهش های آن، ظرفیت داشتن این کتاب الهی در استنباط و پاسخ گویی به پرسشهایی است که در باره نظام وقف و راه های گسترش آن در میان اقشار و طبقات مختلف می شود. این بحث از جهتی الگویی روشن از ظرفیت پذیری و جامعیت قرآن را نشان می دهد و از جهتی امکان استنباط از این کتاب را آشکار می سازد، مانند اینکه وقف در فرهنگ اسلامی چه جایگاهی دارد، با چه شبکه های واژگانی و معنایی در قرآن رابطه دارد، چگونه تشویق شده، جهتگیری های آن کدام است، در میان انواع وقف کدام از آنها اولویت دارند و چگونه می توان و با چه مفاهیمی سنت وقف را توسعه و نهادینه کرد. البته در این نوشته تنها به بخش محدودی ازآیات اشاره شده و گرنه استناد و استدلال در باره مسائل وقف، بسیار فراوان تر از این مجموعه است.

جایگاه و اهمیت وقف
 

این پرسش مطرح است که وقف در فرهنگ دینی و جامعه اسلامی چه جایگاهی دارد؟ گفتیم همه جوامع به گونه ای این سنت را برپای می دارند، حتی در قبایل سرخ پوست و سیاه پوست و در دور ترین مناطق دنیا این سنت وجود دارد. واژه وقف در قرآن کریم، نیامده و شاید در شهر مکه و مدینه در آن عصر به شکل گسترده، این واژه رایج نبوده و پس از قدرت یافتن و توسعه مالی مسلمانان گرایش به وقف رونق گرفته است. در سیره امیرمومنان اهتمام به وقف زیاد نقل شده است. در طول تاریخ اوقاف نقش مهمی در حیات جوامع اسلامی در امور خیریه و در عرصه امور بهداشتی، (وقف منابع آبی،چشمه ها) درمانی، فرهنگی وترویج دین و معنویت داشته است. وقف در ایران پیش از اسلام وجود داشته و برای نگهداری از آتشکده ها و آتشگاه ها و آسایش مغان و موبدان، خانه ها و باغهایی وقف می شده است. پس از ظهور اسلام در ایران و گرایش ایرانیان به این دین، وقف گسترش یافت. امروز کمتر در شهر و یا روستایی وجود دارد که در آن وقف و موقوفات نباشد و هر چه دین و معنویت حضور بیشتری در این مناطق داشته، انگیزه و تنوع وقف و گستره موضوعات و مصارف وقف هم نمود فراوان تری پیدا کرده است. متأسفانه بسیاری از آثار وقف در اثر غارت و جنگ و خرابی، جابجایی شهرها و بلایای طبیعی و از همه مخرب تر چپاول و تصرف دولتها و حکومتها، منقرض شده و تنها نام و اثر آن در قباله نامه ها و اسناد ملی برجای مانده است. با این همه، به دلیل آن آموزه ها، وقفیات ایران و جهان اسلام چنان گسترده است که امروز برای اداره آن موقوفات وزارتخانه و سازمان های عریض و طویل تشکیل شده است، و تفاوت آن با وقف های دیگر، گستردگی اقشار وقف کننده و متنوع بودن مصارف آن است.
بگذریم از اینکه با همه عرض و طول این سازمانهای مسئول وقف، باز بسیاری از موقوفات تحت پوشش قرار ندارند، و هر روز شاهد از بین رفتن بخشی از موقوفات هستیم.
جالب آنکه ظرفیت وقف در جهان اسلام، چنان با مدارا و تسامح دینی انجام گرفته که بخشی از موقوفات مسلمانان برای برخورداری اقلیت های مذهبی و حمایت از آنان بوده است و این مشی از فرهنگ قرآنی(ممتحنه/8) و روایات اهل بیت گرفته شده که وقف را می توان برای مخالف و گمراهان هم انجام داد، و ارج و اعتبار دارد، وعلامه در تذکره و تبصره و دیگران به صراحت بر صحت آن تأکید کرده اند. صاحب جواهر هم به این نکته اذعان می کند که اگر یهود و نصاری برکنشت و کلیسا وقف کنند، یا برای تورات و انجیل، جایز است؛ بی آنکه فقیهی در آن اختلاف داشته باشد.
بحث اصلی این جانب پس از مفهوم شناسی، نشان دادن شبکه ای از مفاهیم مرتبط با وقف در جهت تشویق و نظام مند کردن فرهنگ وقف و پس از آن بیان مبانی و معیارهایی از شیوه برخورد با وقف است و در این مقاله از روش تفسیر موضوعی و به مصداق این جمله از امیرمؤمنان در باره قرآن استفاده شده است که فرموده: ذلک القرآن فاستنطِقُوه و لَن یَنطِق ابداً، باید قرآن را به نطق در آورد و از او پرسش کرد، زیرا این کتاب هرگز خود سخن نمی گوید.
 

مفهوم شناسی وقف
 

وقف ایستادن و پایندگی و حبس کردن اموال و یا حق خاص، مانند حق تألیف، حق کشف و اکتشاف آمده است. در کتابهای فقهی این گونه تعریف شده است: تحبیس الاصل وتسبیل المنفعه، یا اطلاق المنفعه، نگهداری مال و رها کردن منفعت است. در کتاب جواهر آمده است که وقف عقدی است که ایستایی اصل مال و رهایی منافع را می رساند. دلیل این که وقف نامیده شده، چون بازداشتن و حبسی از اموال است که دیگر حق تصرف فروش هبه و مانند آن، دیگر منتفی می شود. به همین دلیل وقف تنها در اموالی جایز است که ماندگاری داشته باشد و بهره گیری از آن به تمام شدنش نیانجامد. گاهی از وقف به وصیت و صدقه جاریه هم یاد شده است.
 

شبکه معنایی وقف در قرآن
 

وقتی سخن از کل واژگان و کلمات مهم و مربوط به وقف می شود، یعنی عناوین و کلمات و واژه هایی است که در یک ساختار معنایی به تصورات و ایده های ما در باره این سنت حسنه ارتباط و معنایی ویژه می بخشد و ما را در معنا و جهت دهی و سرانجام یک کل سازماندار و یک شبکه گسترده جهان بینی و معناشناسی قرآن کمک می کند. در فقه هر چند به کتاب العطیه، السکنی، العمری و الحبس، از نوع وقف اشاره شده است. و در کتاب الحسبه مسائلی ار مسئولیت های حاکمان در اداره وقف اشاره کرده اند، اما در قرآن کریم موضوعاتی دیگر مطرح شده است. این عناوین مانند: بِرّ، خیر، احسان، معروف، انفاق، صدقه، بویژه باقیات الصالحات، و عطایای بعد از مرگ است که با وقف انطباق دارد و یکی از مصادیق روشن این عناوین می باشد. زیرا وقف از بهترین نیکی ها و احسانها و کارهای معروف و پرکردن خلأها (انفاق) و تنها صدقه جاریه ای است که پایدار می ماند و با مصرف یکبار آن از بین نمی رودو پس از فوت واقف خوبی های آن تمام نمی شود. به همین دلیل در فرهنگ اسلامی از وقف به عنوان صدقات جاریه و عناوین دیگر یاد کرده اند. در باره وقف گفته اند: در اصل صدقه است، اما صدقه ای که مستمر و باقی است. به عبارتی دیگر شبکه معنایی واژه های وقف و مصادیق آنها حاکی از آن است که این کتاب الهی یک مجموعه از ارزشهای اخلاقی را آورده است که با قرار گرفتن در یک نظام، یا شبکه خاص قرآنی در ارتباط با سایر کلمات، توان ایده ای نظامند از وقف را فراهم می سازد.
اکنون با تفصیل به این شبکه معنایی و کلماتی اشاره می گردد که بیانگر ارزش اخلاقی وقف هستند، یا یکی از مصادیق مهم آن وقف محسوب می شوند.
 

انفاق
 

گفتیم از واژه های مربوط به وقف، انفاق است. آیاتی که ابعاد گوناگون این عمل را با عنوان انفاق پوشش می دهد، بسیار است، بیش از 75 بار این کلمه با تعبیرهای مختلف در جهت تشویق، آداب، شرایط و موضوعات آن بکار رفته است، اما تردیدی نیست که این واژه در حوزه معنایی وقف هم قرار می گیرد. زیرا معنای انفاق که پر کردن است، در این جا به پر کردن خلأهای جامعه برای آینده های دور هم تفسیر می شود. زیرا ماده ثلاثی انفاق، نَفَقَ به معنای حفره است که وقتی به باب افعال می رود، به معنای ضد آن، یعنی پر کردن نیاز های جامعه تحویل برده می شود، در آن صورت یکی از مصادیق پر کردن خلأها می شود. به عنوان نمونه خداوند می فرماید: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره/274). کسانی که در شب و روز، آشکار و پنهان، اموال خود را انفاق می کنند، یعنی در هر حالت برای امروز و فردا؛ یا درجایی دیگر مسئله طلب خوشنودی خدا و استواری روح را در انفاق مطرح می سازد و می فرماید: وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. (بقره/266). 

بستر وقف در خانواده
 

گفتیم وقف دارای تقسیماتی است. از وقف به اولاد، بستگان، گرفته، تا وقف به فقرا و مساکین، امورخیریه، مسائل دینی. امورعام المنفعه و امورتعلیمی و امور برجای مانده. در باره وقف به فرزندان و بستگان که جنبه شخصی و خصوصی پیدا می کند و جزو وقف خاص تلقی می شود. از آیاتی استفاده می شود که در بخش وقف به اولاد، ریشه در نگرانی های آینده و ظلم و تعدی های فرزندان بزرگ و یا بستگانی دارد که ممکن است در اثر فقدان پدر، موجب اذیت و آزار و از بین بردن حق آنان شود، از این رو به افراد توصیه می کند تا برای فرزندان و همسران خویش وصیت کنند: وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً (نساء/9). و آنان اگر فرزندانی ناتوان از خود برجای بگذارند و برآنان بیم دارند، باید از ستم بر یتیمان بترسند. پس باید از خدا پروا دارندو سخنی بجا و درست گویند.
یا در باره حق همسران تأکید می کند که آنان را تا یکسال بهره مند سازند و از خانه بیرون نکنند: وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. (بقره/ 240).
این آیات، هرچند موضوع خاصی را مطرح می کند تا از تعدی به حقوق زنان پیشگیری کند، اما نشان می دهد که هر جا، جای نگرانی و احتمال فقر و ضایع شدن حق باشد، باید انسان عاقبت اندیش، چاره و پیش بینی کند. از حقوق همسر یا فرزند و یا بستگان، دفاع، و با وصیت، یا وقف نگذارد حق آنان ضایع شود، چنانکه اصل دستور به وصیت، یکی دیگر از توصیه های قرآن برای آینده نگری است: کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ. (بقره/180). چنانکه در باره برخی جزئیات و پیشگیری آفت ها فرموده است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی‏ وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الآ‏ثِمِینَ. (مائده/ 106). ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که یکی از شما را نشان های مرگ در رسید، باید از میان خود دو عادل را در موقع وصیت به شهادت میان خود فراخوانید؛ یا اگر در سفر بودید و مصیبت مرگ شما را فرارسید و شاهد غیر مسلمان نبود، دوتن از غیر همکیشان خود را به شهادت به طلبید. و اگر در صداقت آنان شک کردید، پس از نماز آن دو را نگاه دارید، پس به خدا سوگند یاد می کنند که ما این حق را به هیچ قیمتی نمی فروشیم، هرچند پای خویشاوندی در کار باشد، و شهادت الهی را کتمان نمی کنیم و اگر کتمان حق کردیم در این صورت از گناهکاران خواهیم بود.
بنابراین گرچه از قرآن کریم موضوعات بسیاری از وقف می توان استفاده کرد و محور بسیار گسترده و متنوعی دارد. اما این کتاب الهی به ابعاد گوناگونی مجال و میدان داده است تا هرکس متناسب با برداشت و احساس خود، به صدقات جاریه روی بیاورد. خواه این وصیت و انفاق در حوزه پدر و مادر و بستگان باشد، یا در حق یتیمان و مستمندان باشد: «یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ» (بقره/215). «از تو می پرسند: چه چیز انفاق کنند؟ بگو: هر مال و مایه سودمندی که انفاق می کنید باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و نیازمندان و در راه ماندگان باشد، و هر کار نیکی انجام دهید، خدا به آن داناست.» تعبیر «خیر» از مال در این است که بیانگر این است که ثروت از دیدگاه قرآن، خیر و نیکی است و باید از این وسیله در امور خیر و فی سبیل الله و وقف استفاده کرد، و نه در مسیر بیهوده و باطل. همچنین در باره ترکه و خانواده خود می فرماید: وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً (نساء/9). و آنان اگر فرزندانی ناتوان از خود برجای بگذارند و برآنان بیم دارند، باید از ستم بر یتیمان بترسند. پس باید از خدا پروا دارندو سخنی بجا و درست گویند. شامل این آیه در وصیت برای دیگران می باشد: کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ. (بقره/180).
بنابراین وقف به اولاد و خانواده، امری معقول و اگر در راستای حمایت و آینده نگری و پیش بینی از ضایع شدن حق باشد، نه تنها جایز، بلکه از نظر قرآن ضروری است. از این رو می توان فصل مستقلی را برای وقف خاص حتی در این زمانها هم در نظر گرفت.
 

جهت گیری بهره گیری از اموال
 

هرچند برخی از ثروتمندان و حاکمان وقف را ابزار مناسبی برای حفظ املاک و ثروت و منبعی برای تأمین معیشت فرزندان و نسل های بعدی خود، یا فرار از مالیات و یا مصادره اموال می دیدند، که فضای وقف را در برهه ای تاریخی مشوش کرده است و اگر منهای این نیت ها باشد، وقف بر اولاد اشکالی ندارد، برای صیانت مالکیت خصوصی این گونه پیش بینی تأیید شده است؛ بویژه اگر مقدمات آن درست باشد، اما نکته مهم این است که در قرآن کریم محوریت انفاق و صدقه در راه های عمومی است، وجهت گیری مهم آنها، آن صدقه ای است که هم بماند و هم دائمی باشد. هم نیک و مفید باشد وهم ناظر به یکی از ضرورتها و نیازهای جامعه و عمومی باشد. انسانی که هم دارای مال فراوان و فرزندان بسیار است، آنچه برای او می ماند، چیزهایی است که باقیات صالحات و مفیدیت اجتماعی داشته باشد: وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ مَرَدًّا (مریم/76). نیکی های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگار بهتر و از جهت پاداش بهتر و خوش فرجام تراست.
بسا افرادی خداشناس و ثروتمند فرزندان شایسته داشته باشند، ولی پس از مرگ آنها، چون صدقه جاریه ای از خود برجای نگذاشته، با مرور زمان از یاد رفته اند و ورثه با گذشت زمان و گرفتاری های زندگی هیچ یادی از پدر و مادر خود نکنند. آنچه برای این پدر و مادر می ماند، اموال و ثروتی است که دیگران از آن فایده ببرند و وسیله یاد کرد آنها شود. از این رو قرآن یاد آور می شود: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً. (کهف/46). نیکی های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگار بهتر واز نظر آرزوها بهتر است. و مانند شجره طیبه ای است که اصل آن ثابت و شاخه ها و فرع آن در آسمانها است. (ابراهیم/24) هرآنچه انفاق کنند یا هر عهد و نذری را که کرده باشند خداوند آن را می داند و پاداش آن را می دهد. البته برای کسانی که به خود ستم می کنند، و از اموال خود انفاق نمی کنند، یاوری نخواهد بود: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ. وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ (بقره/270).
 

مبارزه با وسوسه های درونی
 

یکی دیگر از آموزه ها این کتابِ هدایت، در جهت روی آوری به وقف، نشان دادن راه در هنگام تردید ها است. همواره در زندگی انسان تعارضی وجود داردکه در تعارض منافع فردی یا مصالح عالیه عمومی، کدام را باید انتخاب کرد. رفاه بیشتر و غیر قابل نهایت برای فرزندان، یا توجه به جامعه و نیازهایش؟ زیرا رفاه خانواده و دادن امکانات به آنان محدودیت ندارد. هر آنچه به آنان داده شود، باز جای هل مِن مزید وجود دارد و پایانی هم وجود ندارد. گاهی این دادنها به شکلی است که گویا فرزندان با شکل طلبکارانه ای از پدر و همسر توقع دارند و گویی این وظیفه پدر و شوهراست که هرچه دارد و ندارد به آنان بدهد، و دیگران را در نظرنگیرد.
یکی از دستورات اخلاقی قرآن برای فائق آمدن به این وسوسه ها و دفع نگرانی ها که اگر وقف کنم چه می شود و آینده خود و خانواده ام در برابر پیشامدهای احتمالی چه خواهد شد، اولاً، غلبه براین وسوسه ها و شیطانی دانستن وعده به فقر (بقره/268) است. وثانیاً امیدوار کردن و التیام دادن و پاسخ به نگرانی است که نترسید و اگر پیش بینی معقول انجام دادید، دیگر نباید در کار خیر شک و تردید کنید و اگر صدقه جاریه ای دادید، خدا شما را بی نیاز می کند: وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ‏. (توبه/28). واگر از فقر می ترسید، پس زود باشدکه خدا شما را از کرم خویش توانگر کند.
گاه در ضمیر انسان وسوسه می شود که کاری که می خواهیم انجام دهیم، چه فایده ای دارد و چه کسی به آن پاداش می دهد و چه تضمینی برای ارج نهادن آن وجود دارد، که در این جا قرآن کریم به میدان می آید و می گوید که ما پاداش کارهای شایسته شما را تباه نمی کنیم: انَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (کهف/30).
جمع آوری اموال و ثروت اندوزی حرام است. مسلمان بایستی اموال خویش را در راه خدا و در مسیر بهره مندی بندگان خدا بکار اندازد. اموال در حیات اقتصادی جامعه بسانِ خون در شریانهای بدن است. بنابراین اگر از گردونه معاملات و صدقات بیرون رود، فساد اجتماعی بر جای می گذارد. انباشته کردن و گنج درست کردن و در قبر و کنار مرده گذاشتن، عمل مذمومی است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. (توبه/34) و بخل یکی از صفاتی می باشد، که هم ناپسند بوده، و هم منافات با توسعه اجتماعی و فرهنگی دارد. قرآن درباره کسانی که بخیل بوده، و بخل می ورزند، می فرماید: اینان کسانی اند که دیگران را هم به این فعل قبیح فرا می خوانند. یا در جایی دیگر در مذمت بخل و فرار از انفاقات می فرماید: «الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا» (نساء/37) «همان کسانی که بخل می ‏ورزند و مردم را به بخل وا می‏دارند و آنچه را خداوند از فضل خویش بدانها ارزانی داشته پوشیده می ‏دارند و برای کافران عذابی خوارکننده آماده کرده‏ایم». باز می فرماید:
«وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلِلّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» (آل عمران/108) «و کسانی که به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده بخل می ‏ورزند هرگز تصور نکنند که آن [بخل] برای آنان خوب است، بلکه برایشان بد است، به زودی آنچه که به آن بخل ورزیده‏اند، درروز قیامت طوق گردنشان می‏شود، میراث آسمانها و زمین از آن خداست و خدا به آنچه می‏کنید آگاه است».
از سوی دیگر برای غلبه وسوسه از راه تشویق به نیکی و پاداش حسنه را به ده برابر می رساندو می فرماید: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ. (انعام/160). هرکس کارنیکی بیاورد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت، و هرکس کاربدی بیاورد، جز مانند آن کیفر نیابدو برآنان ستم نرود. در سخنی دیگر از طرفی در باره احسان در این دنیا و در برابر برتری های جهان آخرت تأکید می شود: لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ. (نحل/30). باز می فرماید: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. (نمل/89). هرکس نیکی به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ایمنند. از آنجا که دغدغه ها فراوان می شود، تأکید های قرآن هم فراوان می شود و در جایی دیگر می فرماید: وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ. (شوری/23). و هرکس نیکی به جای آورد، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدر شناس است.
 

بعد اجتماعی وقف
 

نکته دیگر، تاکید بربُعد اجتماعی وقف است. پدیده وقف دارای حیطه گسترده از فعالیت و اقدام می باشد، تاجایی که اگر به درستی هدایت شود، به بسیاری از نیازهای پاسخ می دهد. هیچ گاه جامعه انسانی با کمبودهای اقتصادی، اجتماعی و آموزشی فرهنگی روبرو نخواهد شد. اما مهم این است که هم نیازها براساس اولویت در سطح افکار عمومی معرفی شود، هم ضرورت آن عینی و مناسب با عواطف و درک و توجه واقفان لحاظ شود. البته وقف می تواند جنبه شخصی و خانوادگی داشته باشدو گاه بُعد عمومی و در جهت پر کردن خلأ های اجتماعی، که قرآن برکارهای عمومی و همیاری و حل مشکلات و برطرف کردن نابسامانی های جامعه از طریق تعاون برنیکی تأکید می کند. زیرا هرچند انسان به دلیل حُبّ فرزندو حفظ اموال خود از دست یازیدن دیگران، گاه وقف می کند، اما آنچه در این میان بیشتر ارزش دارد، و قرآن آن را ترویج می کند، فرهنگ سازی برای انجام کارهای عام المنفعه و نهادینه کردن روحیه همدلی و همکاری و تشویق به تعاون و کمک به دیگران است.
تعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (مائده/2). و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید، و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنیدکه خدا سخت کیفر می دهد. وَ آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ (بقره/177).
در آغاز درآیه ای می گوید که اگر از آنچه خدا به آنان روزی داده، انفاق کنند، چه زیانی برایشان دارد. (نساء/39) بعد می گوید: إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً( نساء/40). در حقیقت خدا هموزن ذره ای ستم نمی کند و اگر این ذره، کار نیکی باشد، دوچندان می کند و از نزد خویش پاداشی بزرگ می بخشد.
 

تعادل در انجام کارهای خیر و وقف
 

یکی دیگر از آموزه های قرآنی در خیرات و مبّرات و از آن جمله وقف، تعادل در انفاق و صدقات است. قرآن در تمثیلی ادبی برای مبارزه با افراط و تفریط در انفاق، این گونه یادآور می شود: وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً (اسراء/29). و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار هم گشاده دستی منما تا ملامت شده و حسرت زده برجای مانی.
در این جا آیه ناظر به جایی است که انسان خانواده و نزدیکان خود را فراموش کرده و یا خود را به تنگدستی انداخته و عاقبت اندیشی نکرده و انفاق او باعث سختی خود و تنگنای خانواده شده است. چنانکه در جایی دیگر می فرماید: وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ (بقره/195).
در آیه ای دیگر به صراحت مسئله انفاق را حد وسط و میانه ولخرجی و بخل معرفی می کند و می فرماید: «وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا». (فرقان، 67) «و کسانی‏اند که چون انفاق کنند نه ولخرجی می‏کنند و نه تنگ می‏گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمی‏گزینند».
نکته مهم این آموزه ها، افزون بر تعادل گرایی اسلام، حتی در امر مقدس و مهمی مانند انفاق و وقف، تأثیر این آموزه ها در پیشگیری از رفتارهای افراطی در گرایش به وقف است. اگر جامعه شاهد این رفتارهای نسنجیده و غیر عاقبت اندیشانه باشد، و ببیند که خانواده واقف، در فقر و تنگدستی قرار دارند با این همه اموال خود را وقف کرده که دیگران استفاده کنند و آنها نتوانند بهره ببرند، موجب واکنش و فرار از وقف کردن می شودو وسوسه های شیطان صفت، کارساز می شود که عده ای شعار می دهند: چراغی که به خانه روا است، به مسجد حرام است.
 

احترام به انگیزه واقفان
 

اصل و مبنای مهم وقف در فرهنگ قرآنی، مانند هر عمل شایستی، اخلاص و قصد قربت است. در این راستا قرآن بارها مسئله تصحیح نیت و انگیزه ماندگار وقف را مطرح کرده است. از نظر قرآن باید قصد عمل در وقف مانند هر انفاقی رضایت الهی باشد. هرگونه تأثیرگذاری برنیت وقف، آثار خود را برنوع و چگونگی بهره گیری از آن خواهد گذاشت. به همین دلیل مسئله اخلاص در عمل و قصد قربت در کارهای اجتماعی بویژه خدمت به دیگران اهمیت به سزایی دارد، تا صدقه ریایی و با منت و اذیت و آزار نباشد.
البته آنچه در این جا محل توجه است، تفکیک میان نیت و انگیزه است که می توان جدایی انداخت. عشق به خدا، با حُب به ذات و نام داشتن و احترام به انگیزه های واقفان منافاتی ندارد. آیاتی مانند: وَ آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ (بقره/177)، وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً. (کهف/46)، همگی ناظر به چگونگی قصد و جهت عمل برای محبوب با قید: الباقیات الصالحات است. اما انگیزه های فردی، مانند انگیزه احترام و جلب محبت و تشویق، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و تأثیر آن را در گسترش وقف فراموش کرد. وقتی خداوند خود در جهت ایجاد شوق انگیزه درست می کند و پاداش های بهشت و آسایش و چند برابر شدن نعمت ها و پاداش ها (بقره/245) و (مائده/12) و (حدید/11) را تعیین می کند، طبیعی است که باید برای توسعه وقف از این انگیزه ها استقبال کرد و مطرح کردن و گذاشتن نام بر سر اماکن و موقوفات را که کمتر از انگیزهای حور العین و بهشت برای عده ای نیست، نباید مانع دانست و آن را تحقیر کرد و از این نکات ظریف در جهت توجه مردم به وقف غفلت کرد تا هم تشویقی برای واقف و هم دیگران و نسل های آینده بویژه خاندان واقف باشد.
وجهه و احترام به واقفان، نوعی سلوک و رفتار برای گسترش انگیزه است. مردم در سراسر زندگی خود طالب زندگی با احترام و تشویق و جویای موقعیت اجتماعی هستند و از اشاعه عمل و نشان دادن کار خوب آنان خوشحال و تشویق می شوند و آنها به عمل دیگری در سنخ وقف روی می آورند. و از این راه می توان در جهت ارضای این انگیزه و گسترش وقف کوشید.
واقعاً چه اشکالی دارد که ما واقفی را تصور کنیم که با عمل خود درعین اینکه وجهه و احترام اجتماعی جستجو می کند، به سعادت اخروی نیز می اندیشد. وقف کردن برای واقف به قصد تقرب به خدا و خدمت به هم نوعان باشد و نردبان کسب وجهه و احترام اجتماعی و این دو باهم متعارض نیست. به همین دلیل خداوند به شکل کلی می فرماید: وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ. (بقره/273). هرچه از مال و خیر انفاق می کنید، خداوند به آن آگاه است که چه قصدی دارید. انفاق در آشکار و پنهانی، سر وعلن که هردوی آنان بها داده شده است. (فاطر/29)، یا تعبیر (سراءو ضراء)در قرآن کریم آمده است: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ (آل عمران/134) این تعبیر ها و تأکید ها برای این است که گاهی ترویج خیر باعث توسعه نیکی در جامعه و اقبال به آن می شود. مهم این است که در وقف خود به این دستور الهی عمل کنند: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره/264). در آن صورت هم پاداش دارند و نباید خوف و نگرانی داشته باشند. آگاهی از نیت و قصد درونی ممکن نیست، اما اذیت و آزار ومنت نکردن آشکار می شود و همین هم برای ارزشگذاری کافی است.
 

ارزش گذاری در مصرف وقف
 

در فقه اسلامی وقف، اگر چه وقف به عام و خاص تقسیم شده است. و وقف خاص هم باز به وقف برشخص و اشخاص مانند اولاد واقف، و یا طبقه خاص مانند دانشمندان و طلاب و دانشجویان تقسیم شده است. اما هر وقفی که نفع آن عمومی و ناظر به اولویت های جامعه باشد، ارزش گذاری شده است اما در مصرف وقفی که خود افراد زیادی را پوشش می دهد اما مصادیق گوناگونی دارد آیا براساس عدالت به همه افراد داد، یا پای ارزش به میان می آید و هر که نیاز و از اولویت بیشتری برخوردار است، ترجیح دارد. چون وقف عام هم گاه به صورت محدود مانند بیماران و یا در ماندگان جاده ای خاص (زیارتی، علمی) و یا همه بیماران وقف می شود. در صورتی که از قسم نخست باشد، گاه بگونه ای است که باید در میان انواع بیماری ها، بیماری را انتخاب کرد که درمان آن دشواری بیشتری دارد، یا به لحاظ روحی و روانی نیاز به حمایت بیشتری طلب می کند، یا انگیزه برای معالجه آن کمتر است. در حالی که آیات ناظربه وقف عام می تواند تحت مصداق سبیل الله و صدقه و حسنه و دیگر مفاهیمی باشد که در شبکه معنایی وقف در آغاز اشاره شد، اما این واقفان و متولیان هستند که در میان ده ها مصرف شامل وقف، در مرحله ای تاریخی به آنهایی تکیه کنند که در آن مقطع تاریخی اولویت بیشتری دارد و آن را انتخاب کنند که چنین ضرورتی اقتضا می کند.
 

گستره وقف
 

پیش از این در باره انگیزه واقفان سخن گفتیم و گفتیم نباید این انگیزه را محدود کرد و حتی مانعی ندارد که واقف به دلایلی چون ایجاد همدلی و اتحاد، یا تبعیض مثبت، وقف خود را شمول دهدتا جایی که شامل غیر مسلمانان شود، زیرا در این باره از قرآن در حق اهل ذمه و یا غیر مسلمانانی که نمی جنگند، رسیده است که نه تنها به آنان باید با عدالت رفتار کرد، بلکه به احسان و نیکی باید رفتار کرد. لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (ممتحنه/8) خدا شما را از کسانی که که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می دارد.
از این رو، از سویی اولویت ها و ارزشگذاری های مصرفی باید در وقف لحاظ گردد. و از سویی دایره وقف تنها در میان موافقان نیست، و در باره کافران و اهل ذمه گاه چنین اولویتی صدق می کندو نه تنها در آیات قرآن برای وقف و صدقه و کمک به غیر مسلمانان محدودیتی نیامده است، بلکه تصریح شده که اگر وقفی برای غیر مسلمانان توصیه شده، حق تغییر و تصرف در غیر وصیت و وقف نداریم. در روایتی از امام صادق رسیده است: «سئل الصادق علیه السلام عن رجل اوصی بماله فی سبیل الله فقال: اِعطه اِلی مَن اَوصی له به و اِن کانَ یهودیاً او نصرانیاً، فاِنّ الله یقول: فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (بقره/181). و در جواهر آمده است که صفیه همسر پیامبر (ص) برای برادر خودش که یهودی بود، مالی را وقف کرد و پیامبر هم آن را تأیید کرد.
بنابراین با نگاهی به حجم انبوه آیات در تشویق به انفاق و صدقه و احسان و باقیات صالح، این نتیجه به دست می آید که آنچه در قرآن ترویج می شود، در اصل کمک به دیگران و پر کردن خلأ ها و حل مشکلات جامعه و ارزشگذاری به آنها است، از هر گروه و طبقه و قشر و دسته مذهبی باشد. چنانکه در سیره اهل بیت (ع) رسیده که به مخالفان خود کمک می کرده اند.
 

جمع بندی و نتیجه گیری
 

1-با ارزیابی از حجم آیاتی که در این مقاله بررسی شد، به خوبی آشکار شد که چگونه قرآن کریم ظرفیت استنباط برای تشویق به این عمل خیرخواهانه و کشف مبانی احکام آن را دارد و مهم ترین واژه های کلیدی وقف در قرآن کریم، همان واژه هایی هستند که در شناخت این ارزش اجتماعی و جهت گیری و نظامند کردن آن نقش مؤثری دارندو با تکیه برآنها می توان کاربردهای معنایی و هدایتی و تربیتی و برنامه ریزی آن را تعیین کردو این فرهنگ را درجامعه گسترش داد.
2- یکی از آموزهای قرآنی در باره وقف، تعیینِ سازوکار های نگهداریِ وقف و حفظ و حراست و پایداری آن است، که با احترام به شرایط و اصول وقف حاصل می گردد.
3- عشق به خدا با حب به ذات و نام داشتن و احترام به انگیزه های متنوع واقفان منافاتی ندارد. باید انگیزه های واقفان را محترم شمرد هرچند که در این وقف ها اولویت خدمات مستقیم به جامعه لحاظ نشده باشد.
4- امنیت روانی و قرار نگرفتن در موضع بی مبالاتی از جهتی برای نگهداری وقف مهم است، ولی مهم تر آسیب ندیدن فرهنگ گسترش وقف است. اگر دولت ها و متولیان وقف اهتمامی برای نگهداری و لحاظ نکردن این خصوصیات نداشته باشند، یا رفتار آنها در موضع اتهام باشد، بگونه ای که در افکار عمومی تلقی شود که به وقف بهای لازم را نمی دهند، برنامه ریزی ها برای گسترش وقف بی فایده و گرایش به این سنت حسنه کاهش پیدا می کند.
5- وقف به اولاد و خانواده امری معقول و اگر در راستای حمایت و آینده نگری و پیش بینی از ضایع شدن حق باشد، نه تنها جایز بلکه ضروری است.
6- در فقه اسلامی وقف، اگر چه وقف به عام و خاص تقسیم شده است. و وقف خاص هم باز به وقف برشخص و اشخاص مانند اولاد واقف، و یا طبقه خاص مانند دانشمندان و طلاب و دانشجویان تقسیم شده است. اما هر وقفی که نفع آن عمومی و ناظر به نفع شخصی نباشد از ارزش بیشتری برخوردار است.
7- اگر مسئولان و متولیان وقف در چگونگی مصرف وقف عدالت جویانه و همسان و یکسان عمل نکنند، و شائبه رانت و امتیاز دهی و امتیاز گیری در مصرف و یا گروه گرایی و سوء استفاده در آن باشد، باز در ایجاد انگیزه به وقف، تأثیر گذار و در عدم اقبال به وقف رشد منفی خواهد داشت.
8- ایمان و شایستگی و امانت داری و توانایی و آگاهی از نیازها در مدیریت وقف اهمیت بسیار دارد. البته سر پرستی وقف در مرحله اول به واقف است و پس از او به فردی است که واقف تعیین می کند و دولتها نباید تاجایی که ممکن است در وقف دخالت کنند. اما باید کسانی به مدیریت اوقاف انتخاب شوند که این شایستگی و امانت داری و توانایی را درجاهای دیگر به اثبات رسانده باشند.

نویسنده:سید محمد علی ایازی

منبع: سایت راسخون

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۰